در سالیان گذشته اگر قصد خریدی محصولی را داشتیم، بازه انتخاب ما بسیار محدود بود و گاهاً حتی بین دو محصول حق انتخاب داشتیم ولی امروزه با گسترش صنایع مختلف و افزایش تنوع تولید محصولات، گزینه های زیادی برای انتخاب های ما وجود دارد. که این موضوع باعث بوجود آمدن رقابتی سخت بین تولیدکنندگان محصولات میشود و هر تولید کنندهای قصد دارد با ارائه محصولی بهتر سهم بیشتری از بازار فروش را تصاحب کند. شاید اینجا با یک سوال مهم مواجه شویم و آن هم این است که رمز موفقیت در این بازار شلوغ چیست؟ چگونه میتواینم محصولی بهتر نسبت به رقبا پیدا کنیم؟ و از کجا بدانیم محصولی که تولید کردهایم با نیاز مخاطبان و مشتریان ما مطابقت دارد؟
جواب همهی سوالاتی که در بالا پرسیدیم در علم “طراحی محصول” پاسخ داده میشود. در اغلب موارد ما فرآیند طراحی محصول را فدای توسعه محصول و بیشتر تولید آن محصول میکنیم. و یا در مواردی این فرآیند مهم و حیاتی را آخرین مرحله فرآیند تولید در نظر میگیریم. تیم طراحی محصول باید از همان ابتدای پروسه تولید وارد عمل شود تا محصول در حال تولید از جنبههای مختلفی مثل: زیباشناسی، قابلیت استفاده، استاندارد ساخت، و اهداف مارکتینگ آن را در نظر بگیرد.
واقعیت این است که محصولاتی که ظاهر بهتری دارند، بهتر فروش میروند ولی نقش طراحان فقط این نیست که بدنهی بیرونی محصول را طراحی و آن را زیبا کنند. باید ایدهپردازی کنند، شکل نهایی را ترسیم کنند و بعد از آن تجربهای جذاب و راحت در ارتباط با محصول ایجاد کنند که لازمهی این موارد اطلاع از یکسری اصول و مبانی در مهارت طراحی محصول میباشد.
در این مقاله به چند مورد از اصول مهمی که هر طراحی باید در این حرفه توجه داشته باشد میپردازیم.
توجه به فرهنگ جامعه و مخاطبان
امروزه نقش فرهنگ در طراحی به بالاترین حد خود در سالیان اخیر رسیده به نحوی که بهبود هر کدام باعث تجلی و پیشرفت دیگری میشود. باید با ارزشهای زیباشناختی و تاریخی کاربران آشنا بود. تا طراح بتواند با هنجار و علایق انسان ها بیشتر آشنا شود و طراحی خود را متناسب با این واقعیت مهم که؛ فرهنگ از انسان ها جدایی ناپذیر است انجام دهد.
باید بپذیریم که خلاقیت در ذهن و اتاق کار طراح رخ نمیدهد و این اتفاق مستلزم بررسی زمینه های فرهنگی و افکار و عقاید کاربر است. فرهنگ از دو جنبه برای طراحی محصول میتواند مفید و موثر باشد. یکی آنکه فرهنگ سعی میکند فناوری را برای زمینههای اجتماعی مطلوبتر سازد و دوم اینکه میتوانیم از فرهنگ به عنوان منبع مهمی از ایجاد خلاقیت در طراحی استفاده کنیم.
مفید بودن
زمانی که مشتریان کاربردی در محصول شما نمیبینند و در واقع محصول مفید نیست و ارزشی خلق نمیکند، عملاً فرآیند طراح محصول با شکست مواجه شده. محصول باید کمک کند ارزشی در زندگی دستهای از آدمها ایجاد کند. این ارزش میتواند وجوه مختلفی داشته باشد. وجه عملکردی (ساعت هوشمندی که میزان تحرک روزانه یک را محاسبه میکند) وجه اجتماعی (ساعت رولکسی که میخریم اطرافیان را تحت تاثیر قرار میدهد) وجه عاطفی (ساعتی که به یکی از افراد خانواده خود هدیه میدهید)
تجربه، محصول است
یک گوشی را در نظر بگیرید از برداشتن، در دست گرفتن و حس کردن وزن گوشی گرفته تا پلی کردن یک موزیک و خرید یک اپلیکیشن همگی تجربهی استفاده از آن محصول میباشد. تمام این تعاملات در کنار سایر اصول طراحی محصول تجربه کلی محصول و در نهایت چیزی که مشتری خریداری میکند را شکل می دهد.
مشکلی را حل کنید
اغلب ما به این فکر میکنیم که محصولی تولید کنیم که دنیا را تغییر دهد و تا به حال کسی مثل آن را تولید نکرده باشد. در حالی که نوآوری یعنی ما مشکلات قبلی را به نحو بهتر حل کنیم. برای مثال واتساپ، تلگرام و… هر کدام به نحوی مشکلات یکدیگر را بهبود یا برطرف کردهاند.
سرمایهگذاری، نشانه وجود یک نیاز
بهترین محصولات و ویژگیهای محصولات آنهایی است که مورد استفاده قرار میگیرند. و بهترین راه برای تشخیص آنکه محصول یا ویژگی مورد استفاده و استقبال قرار میگیرد این است که ببینیم در این زمینه قبلا سرمایه گذاری صورت گرفته است یا نه؟ آیا برای حل این موضوع قبلا پول یا انرژی صرف شده است؟ اگر ویژگی یا محصولی مشکلی را حل میکند ولی هیچ فردی تا به حال حاضر نبوده برای آن پولی هزینه کند نشان میدهد برایشان اهمیت چندانی ندارد. پس قبل از تولید یک محصول به دنبال سرمایه گذار برای آن باشید.
در نظر گرفتن ویژگیهای بارز
یک دفترچه یادداشت کوچک جیبی، یک گارد مستحکمی که از گوشی تلفن همراه شما محافظت میکند، یک شیت اکسلی که برای نظم دادن به صورت حسابهای مالی درست میکنیم همگی در یک ویژگی مشترکند و آن سودمند بودن است. وقتی شما یک محصول را پشت ویترین یک مغازه میبینید از فروشنده میخواهید در مورد ویژگی های بارز آن محصولی و سودی که برای شما ایجاد میکند توضیح بدهد.
کیفیت و زمان عرضه محصول
زمانی که یک محصول عرضه میشود و کیفیتی که آن دارد میزان توقعی که ما از آن محصول داریم را تعیین میکند. شاید در مرسوم ترین حالت ما محصول را به سرعت تولید کرده و روانهی بازار میکنیم و منتظر نظرات کاربران میمانیم. ولی این روش دید درستی از یک استفاده واقعی از محصول به ما نمیدهد. ما باید اطمینان خاطر داشته باشیم، چیزی که تولید میکنیم بهترین خودش است. اگر محصول را در یک سطح متوسطی تولید کنیم و روانهی بازار کنیم، سطح توقعات مشتریان از ما در همین سطح شکل میگیرد و به مروز زمان با هر تغییری میزان اعتمادی که دارند کمتر میشود. اما اگر بهترین نسخه خودتان را تولید کنید مخاطبان به شما توجه میکنند و همیشه از شمال انتظار بهترینها را دارند و این باعث جلب کاربر بیشتر به سمت شما میشود.